جدول جو
جدول جو

معنی لیه چاک - جستجوی لغت در جدول جو

لیه چاک(لِ ءُ پُ)
دهی جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان، واقع در 12000گزی جنوب دیلمان. کوهستانی و سردسیر. دارای 82 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیه ناک
تصویر پیه ناک
دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینه چاک
تصویر سینه چاک
رنج دیده، آزرده، ماتم زده، مصیب دیده، عاشق دل سوخته
فرهنگ فارسی عمید
پرپیه، شحیم: اجذاء، پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه، مدموم، سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن، جذو، کمعره، پیه ناک شدن کوهان، اعکار، اعتکار، پیه ناک شدن کوهان، ودک، گوشت فربه پیه ناک، فزراء، زن پیه ناک، کعره، گره گوشت یا گره اندام پیه ناک، اثرب الکبش، پیه ناک گردید، دخوص، پیه ناک شدن دختر، مفئم، شتر پیه ناک سرشانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
گودالی تاریک که گناهکاران را در آن نگاهدارند. مؤلف غیاث اللغات نویسد: لفظ چال در اصل چاه بود، ها را به لام بدل کرده اند، چنانکه در جواهرالحروف. (غیاث) (از آنندراج) :
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن بجای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کنایه از عاشق دلسوخته. (آنندراج). دلسوخته. (فرهنگ فارسی معین) :
حسنش از خط عالمی زیر و زبر دارد هنوز
سینه چاکان چون قلم در هر گذر دارد هنوز.
صائب (از آنندراج).
، آنکه یقه دریده یا تکمه های آن باز کرده باشد و این کار در عزا کنند. (یادداشت بخط مؤلف). مصیبت رسیده. (ناظم الاطباء). کنایه از مصیبت دیده. (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که سینۀ وی بر اثر ضربت چاک برداشته. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از رنج دیده، آزارکشیده. (فرهنگ فارسی معین). آزرده. رنج دیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دارای لیف، رجوع به لیف شود: حنظل، نر و ماده باشد و ماده نرم و سپید و بی لیف بود و نر لیف ناک باشد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(یَ خَ / خِ)
آدمی با جامه ای که گریبان وی پاره و چاک شده باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیه چال
تصویر سیه چال
گودالی که گناهکاران را در آن نگاه دارند
فرهنگ لغت هوشیار
عاشق دلسوخته کسی که سینه وی بر اثر ضربت چاک برداشته، رنج دیده آزار کشیده، مصیبت دیده، دلسوخته عاشق سینه چاک
فرهنگ لغت هوشیار
دارای لیف: حنظل نرو ماده باشد و ماده نرم و سپید و بی لیف بودونرلیف ناک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه چاک
تصویر سینه چاک
کسی که سینه وی بر اثر ضربت چاک برداشته، رنج دیده، آزار کشیده، مصیبت دیده، دل سوخته، عاشق
فرهنگ فارسی معین
از روستاهای سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
چسبناک، کثیف
فرهنگ گویش مازندرانی